مفهوم روان درمانی
الف) تعریف
تعریف روان درمانی: عقیدهی زیربنایی این نظام آن است که رفتار، معمولاً ندانسته، به وسیلهی تلاشهایی هدایت و کنترل میشود که درصدد جبران احساسات حقارت هستند. ادراک فرد از خودش و زندگی، یعنی شیوهی زندگیش، به علت وجود احساسات حقارت، گاهگاهی برایش ناکام کننده است. همچنین، قدرتطلبی تعیینکنندهی چگونگی اعمال انسان و مسیر رشد اوست. بنابراین، رشد، فرایند رهایی از احساس ناچیزی و حقارت است. با وجود این، در سالهای اخیر، روانشناسان آدلری نیروی برانگیزانندهی واقعی را تمایل به احساس تعلق (علاقهی اجتماعی و ارتباط با همنوعان) دانستهاند.
فرد غیرعادی فردی مأیوس است و نه مریض و از طرف دیگر، علایق اجتماعی مختل دارد. وظیفهی درمانگر آن است که او را تشویق و تهییج کند و قوت قلب دهد، علایق اجتماعیاش را بیدار کند و از طرفی روشهای ایجاد رابطه، تجزیه و تحلیل و عملیات ثمربخش دیگر، امکان شیوهی جدید زندگی را برایش فراهم آورد.
ب) انتظار از روان درمانی یا هدف
چون در نظر آدلر فرد روان نژند و مضطرب فردی «مأیوس» است و خود را حقیر میبیند، از هدفهای عمدهی درمان آن است که یأس را در فرد از بین ببریم، به او توان و شهامت خطر کردن و عمل را برای نیل به هدفهایش بدهیم و به او کمک کنیم تا علاقهی اجتماعی خود را به بهترین وجه متجلی کند و ارتباطات خوب و سازندهای با دیگران داشته باشد.
هدف درمان به هیچ وجه تغییر رفتار نیست بلکه تغییر انگیزش است، یعنی تغییر الگوهای رفتار و علائم و نشانههای مرضی به دنبال تغییر مقاصد، مفاهیم و آگاهیهای فرد میآید.
هدف اصلی درمان، پرورش دادن احساس تعلق در درمانجو و کمک به اختیار کردن رفتارها و فرایندهایی است که مشخصه آنها احساس اشتراک و علاقه اجتماعی است.
ج) فرایند درمان
درمانگران آدلری با استفاده از شیوهای تحلیلی و غایتانگار، یعنی بررسی مقاصد و هدفهای نهایی رفتار، سعی میکنند به هدفها و انتظارات خود دست یابند. مشاورة آدلری بر همکاری مشترک بین درمانجو و مشاور استوار است. تشکیل دادن رابطه براساس احترام متقابل، کاوش و برملا کردن اهداف اشتباه و فرضهای غلط.
درمانگران آدلری درمانجویان را آدمهای ناامید میانگارند نه بیمار. براساس مکتب روانشناسی آدلر، فرایند رواندرمانی عبارت است از ایجاد رابطهی حسنه و حفظ آن در طول درمان. برملا کردن هدفهای بیمار و شیوهی زندگی او و چگونگی تأثير هدفها بر شیوهی زندگی، ایجاد بصیرت از طریق تعبیر و تفسیرهای ضروری و بالاخره بازآموزی و دادن جهتگیری مجدد به مراجع.
-
رابطه حسنه:
رابطهی حسنه در همهی شیوههای درمان، لازم است.
درمانگر به طریقی عمل میکند تا مراجع دریابد که موجودی است خلاق و خودش مسبب تمام مشکلات، ادراکها و یادگیریهای ناقص و نادرست و ارزشهای غلطش است و نیز مسئولیت تغییر آنها بر دوش خودش قرار دارد. بنابراین، مراجع از همان ابتدا در جهت ایفای نقش فعالی سوق داده میشود. همکاری دوجانبهای بین مراجع و درمانگر به منظور تنظیم هدفها و برای پیشرفت درمان ضرورت دارد.
۲. هدفها و شیوه زندگی:
پس از ایجاد رابطهی حسنه، شیوهی زندگی مراجع، به منظور تحلیل و تفسیر و ارائهی روشهایی برای تغییر آن در جهت مناسب، مورد توجه قرار میگیرد. هدف آن است که اولاً مراجع شیوهی زندگیش را درک کند و اعمالش را در درون این شیوهی زندگی شناسایی کند.
در بررسی شیوهی زندگی مراجع، توجه به شبکهی روابط و منظومهی خانواده ضروری است تا نسبت به شرایط زمانی تشکیل اعتقادات و نگرشهای مراجع آگاهی حاصل شود. در همین زمینه، بررسی و ارزیابی خاطرات اولیهی مراجع در جریان درمان حائز اهمیت خاص است.
خاطرات اولیه:
- خاطرات اولیه، حوادث و رویدادهای خاصی هستند که فرد از زمان کودکیش آنها را به خاطر میآورد. این حوادث فقط یک بار و ترجیحاً قبل از سنین ۹ تا ۱۰ سالگی، اتفاق افتاده است و فرد آنها را به وضوح به خاطر میآورد و آنها را جلو چشمش میبیند و مؤید احساسات موجود او در آن زمان هستند. خاطرات اولیه با گزارشها تفاوت دارد. گزارشها عبارت از بحث دربارهی تعداد نامحدودی از حقایق و وقایع جاری هستند که زمینهی زندگی اولیهی فرد را تشکیل میدهند. میتوان آنها را نشانهای از طرز تلقیها و آرزوهای کنونی فرد دانست. خاطرات قدیمی، اعتقادات، ارزیابیها، نگرشها، و سوگیریهای فعلی ما را منعکس میکنند.
خاطرات اولیه ممکن است نادرست و یا کاملاً واقعی و یا افسانهای باشند، که در هر حال مؤید یک رویداد خاص هستند. از خاطرات میتوان به مثابه یک تکنیک فرافکن استفاده کرد. اگر درمانگر خاطرات اولیهی مراجع را روشن کند و آنها را بفهمد، میتواند داستان زندگی او را شناسایی کند. زیرا انسان از رویدادهای گذشتهی خود، آنهایی را انتخاب و یادآوری میکند که به نوعی با شیوهی کنونی زندگیش هماهنگ و سازگار هستند. میتوان گفت که خاطرات اولیه، مؤید «اشتباهات اساسی» مراجع است که فرد آنها را صحیح میپندارد.
با کیهان در مقاله روان درمانی همراه باشید.
انواع اشتباهات اساسی عبارتند از: تعمیمهای افراطی، مثل «مردم دشمن ما هستند»، هدفهای غلط یا غیرممکن مربوط به امنیت خاطر، مثل گفتن اینکه «من باید همهی افراد را مشعوف کنم» و یا «این اقدام اشتباه موجب مرگم خواهد شد»، سوء ادراک از زندگی و نیازها و خواستها که به صورت توهمات لمسی و بصری تجلی میکنند، مثل اینکه بگوییم «زندگی هیچ وقت به من فرصت نفس کشیدن نمیدهد» و یا «زندگی بسیار دشوار است»، انکار ارزش خود و یا به حداقل رساندن آن، مثل گفتن اینکه «من کودن هستم» و یا «من شایستگی آن را ندارم» و بالاخره ارزشهای غلط، مثل اینکه گفته شود «شخص باید اول شود حتی اگر پا بر دوش دیگران بگذارد».
۳. تعبیر و تفسیر و ایجاد بصیرت:
پیروان رواندرمانی آدلر بر تعبیر و تفسیر شیوهی زندگی و جهت و حرکت آن، به طور اعم، تأکید میورزند. درمانگر آدلری از راه تعبیر و تفسیر امکان کسب بصیرت را پیش میآورد. در تعبیر و تفسیر، به جای آنکه بر علتها یا توصیف رفتار و یا داشتن خصلتی تأکید شود، به ترتیب بر هدف رفتار و حرکت و سود آن برای مراجع تأکید میشود. درمانگر گذشته را فقط به این دلیل با حال ربط میدهد که پیوستگی مداوم شیوهی زندگی ناسازگار را با زمان حال نشان دهد، نه اینکه بخواهد ارتباط علّی آنها را توجیه کند.
منبع: جزوه نظريههای مشاوره و رواندرمانی گروه آموزشی کیهان